همه آن چیزهایی که روزگاری کهنه بودند، در روزگار بعد رنگی تازه به خود می گیرند و دوباره تازه می شوند. به همین دلیل است که شما هیچ وقت نمی توانی به طور قاطع درباره یک اثر هنری حرف بزنی. باید با توجه به شرایط در زمانی ببینی که آن اثر دستاورد تازه ای دارد یا نه. این دریچه ای است که قرار است ما از آن وارد فضای «اینجا بدون من» شویم. آخرین فیلم بهرام توکلی، کارگردان جوان سینما، ما را به یاد خیلی از فیلم هایی که دیده ایم یا داستان هایی که خوانده ایم، می اندازد از نمایشنامه «باغ وحش شیشه ای» گرفته که ...
ادامه یادداشت را در اینجا بخوانید
آها پرسیده بودید چرا میگم مجرد ها باید این حرفو بزنند؟ چونکه اکثریت مجردها کسی رو ندارند که عشقولانه بریزند روش حالا متاهل هاجی؟ حداقل یه نفر هست دوستش داشته باشه ول یمجرده باید تو تنهایی خودش بمیره که جهان تموم شد و هووز که هنوزه عشق رو نیافته!(مجردهای بی عشق البته!)
سلام
فقط خواستم بگم اگه میشه ایمیلتون و بهم بدید. خدارو چه دیدید شاید همین روزا یه نامه به دست تون رسید.
منتظرم
شاد باشید و همیشه سبز
دوس دارم هرچه زودتر ببینم این فیلمو
مرسی از متن قشنگتون
چه خوب بود یادداشتت. من بازی ها رو خیلی دوست داشتم.
سلام
گویی هر دهه باید شاهد یکی دو پدیده در سینما باشیم و من صابر ابر و نگار جواهریان را پدیده های این روزگار می بینم بخصوص صابر ابر که هم در تاتر(کالیگولا) و هم در سینما محشر می کند و تا آخر مخاطب را با خود همدل میکند...
اما داستان فیلم رنج و دردی است که اگر هزاران بار قصه اش راگفته باشیم فیلمش را ساخته باشیم و... همیشه تازه است بخصوص اگر این درد همراه همیشگی یک زن باشد...
فیلم را دوست داشتم خیلی. اما با اشارات شما در قسمت پایانی فیلم کاملا موافقم...
بهترنها از ان شما