ابرک شلوار‌پوش

روزنوشته‌های سجاد صاحبان‌زند

ابرک شلوار‌پوش

روزنوشته‌های سجاد صاحبان‌زند

آیا مهرجویی دارد تمام می شود؟

نسل من به مدیون فیلساز بزرگی همچون داریوش مهرجویی است. سال هایی که ما هنوز دوره نوجوانی مان را تمام نکرده بوده و به قولی در ابتدای تین‌ایجری مان بودیم، «هامون» به نمایش در آمد و آن قدر ما را تحت تاثیر قرار داد که بعد از آن همه مان یک جلد کتاب «ابراهیم در آتش» را در کیف گذاشتیم و با هر زحمتی که شده، «آسیا در برابر غرب» داریوش شایگان را خواندیم. آشنایی نسل من با نویسنده بزرگ همچون سلینجر هم مدیون داریوش مهرجویی است، چه زمانی که اسم کتاب «فرانی و زویی» اش در فیلم «هامون» عنوان شد و چه زمانی که فیلم «پری» را بر اساس داستانی از این نویسنده بزرگ ساخت.

از این ها گذشته، سینمای ایران و حتی ادبیات ما به نوعی مدیون داریوش مهرجویی است. او با اقتباس از رمان «عزاداران بیل»( نوشته ای از غلامحسین ساعدی)، به نوعی ادبیات معاصر را بازتولید کرد و از سویی به فیلم خودش اعتبار داد. «گاو» در کنار «قیصر»، موج نوی سینمای ایران شد تا کلاه مخملی های سینما، گنج قارونی ها و بسیاری از فیلم های پریوش . مهوشی، به حاشیه بروند. «خداحافظ رفیق»، «تنگنا»،«عمو سیبلو»، «یزدگرد سوم»،«ستارخان» و «تنگسیر» فیلم هایی بودند که اگر «گاو» یا «قیصر» ساخته نمی شد، شاید هرگز ساخته نمی شدند. البته با تکرار و تاکید به قید شاید.

اما در سال های اخیر، داریوش مهرجویی همچون بسیاری از بزرگان سینما و ادبیات ما، سیر نزولی داشته است. کافی است شما «چه خوبه برگشتی» را با «سارا»،«هامون» و حتی «مهمان مامان» مقایسه کنید. حتی نیازی نیست از فیلم های ماندگاری همچون «آقای هالو»،«دایره مینا»و«پستچی» یاد کنیم.

این شرایط برای مسعمود کیمیایی، حتی با شدت بیشتری جریان دارد. کارگردانی که فیلم هایی همچون «قیصر»،«رضا موتوری»،«گوزن ها» و «دندان مار» را می ساخت، این سال ها «رئیس» و«جرم» می سازد. آیا مهرجویی و کیمیایی پیر شده اند؟ آیا آن ها حرف برای گفتن ندارند؟ آیا این یک مساله فراگیر است که بزرگان سینمای ما رو به پایان هستند؟